حجاز در بستر تحولات - رهرو ولایت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع، حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]
 
شنبه 89 آذر 27 , ساعت 9:57 عصر

سفر ملک عبدالله پادشاه بیمار عربستان به واشنگتن، بازگشت ولیعهد بیمار عربستان به ریاض پس از چند سال دوری از این کشور، تغییرات در پست های امنیتی عربستان و دستگیری ده ها نفر در این کشور به اتهام اقدامات ضدامنیتی طی چند روز اخیر بیانگر آن است که در «بزرگترین همسایه جنوبی ایران» تحولاتی در حال انجام است. اما سطح این تحولات چقدر است و چشم انداز آن چیست؟ دو سؤالی هستند که پاسخ آن به تامل و بررسی ویژه نیاز دارد. با وجود موانع مهم در تحلیل این مسائل، این قلم سعی دارد، راهی را به ماوقع باز نماید:

وی در سال 2005 میلادی و در سن 81 سالگی، رسماً پادشاه عربستان شد.

خلاصه مطلب

1- عربستان سعودی در حوزه عربی، دارای موقعیت محوری است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش کرده تا از قدرت مالی برای بسط نفوذ سیاسی و مذهبی خود در جهان اسلام استفاده نماید. عربستان با استفاده از «جامع مدینه»- که کانون تربیت مبلغان وهابی است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علمیه قم» قرار داشته است. وهابی ها امروزه ده ها شبکه، نشریه، سایت الکترونیکی، بزرگترین چاپخانه کتاب و... را در اختیار دارند. مهمترین اهداف تبلیغی این «جامع وهابی» خنثی کردن اثرات انقلاب اسلامی در میان ملل مسلمان بوده است و در یک جمعبندی باید گفت جریان وهابیت در مقابله با انقلاب اسلامی چندان موفقیتی نداشته است.

2- سیستم سیاسی عربستان سعودی برخلاف آنچه تصور می شود، «لائیک» است به این معنا که به احکام مذهبی پایبندی ندارند، البته قدرت در عربستان میان آل سعود و وهابیت به نوعی تقسیم شده است ولی علمای متعصب وهابی حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. این در حالی است که در موارد و مواقعی سران سعودی، سران وهابی را به تمکین واداشته اند. سیستم سیاسی عربستان از وهابیت به عنوان یک ابزار برای سرکوب مخالفان این خاندان و مخالفان مذهبی عربستان در خارج از مرزها استفاده می کند. در طول سی سال گذشته نمونه هایی از این استفاده در پاکستان، افغانستان، عراق، تاجیکستان، چچن، بوسنی هرزگوین و بعضی از مناطق ایران مشاهده گردیده است.

3- در درون این خاندان دو تیره «سدیری» و «نجدی» هستند. حکومت عمدتا در اختیار «نجدی ها» بوده است و در مواردی هم به سدیری ها رسیده است. از نظر فکری نجدی ها وابستگی بیشتری به تفکر وهابی داشته. ملک عبدالله تنها فرزند عبدالعزیز است که به تیره سدیری ها تعلق دارد. عبدالله غیرمذهبی تر از برادران مقبور خود می باشد. با مرگ ملک عبدالله حکومت به نوادگان می رسد. هم اینک رقابت فراوانی در این خانواده بر سر جانشینی ملک عبدالله درگرفته است. پیش از این «شورای بیعت» شاهزاده «سلطان»- از تیره نجدی ها- را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما او به دلیل مخالفت ملک عبدالله عملا نتوانست کاری انجام دهد و از این رو به بهانه بیماری در خارج از عربستان زندگی می کرد. فرزند او «بندر» با نفوذ در عربستان کودتایی را علیه ملک عبدالله به راه انداخت که به نتیجه نرسید و به خروج بندر از عربستان انجامید. ملک عبدالله با افزودن بر اختیارات شاهزاده «نایف» وزیر کشور علاقه خود را به جایگزین کردن او ابراز کرد. نایف از تیره سدیری ها به حساب می آید اما در عین حال دارای شخصیتی منعطف و غیرقاطع می باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان به دلیل بیماری لاعلاج و کهولت سن از حمایت فعلی اکثر اعضای خاندان برخوردار نیست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در سی سال ضربات سنگینی به خاندان زده و باید فرد جوانتری جایگزین شود. براین اساس سلطان درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جایگزین خود کند. اما بندر بن سلطان در میان کشورهای عربی یک کودتاچی- کودتا علیه عبدالله و کودتا علیه بشار الاسد- به حساب می آید.

4- این کشور از تعارضات ملی و مذهبی هم شدیداً رنج می برد. نزدیک به هفت میلیون از جمعیت نوزده میلیونی عربستان را شیعیان تشکیل می دهند. رژیم عربستان سعودی به دروغ مدعی است که جمعیت این کشور بیست و هفت میلیون نفر است. شیعیان سه استان جنوبی اسماعیلی مذهبند و شیعیان مناطق شرقی را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند. شیعیان در عربستان جمعیتی به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ریختگی وضعیت در ریاض می تواند آنان را به میدان بیاورد.

5- از منظر آمریکا، رژیم صهیونیستی و اکثر دولت های عربی، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترین انفجار اجتماعی را در جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامی به وجود می آورد و ریشه نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه می خشکاند. از این رو آنان هرگونه تحول در شبه جزیره را با دقت زیر نظر دارند ولی آیا این مراقبت تقدیر الهی را دگرگون می کند؟ پاسخ منفی است.

دلیل این پاسخ و مشروح این خلاصه ها در پایین تر

 

1- عربستان سعودی در حوزه عربی و در میان کشورهای اهل سنت، دارای موقعیت محوری است. این موقعیت محوری از یک سو به دلیل وجود مقدس ترین شهرهای مسلمین- مکه و مدینه- در این سرزمین و از سوی دیگر به دلیل برخورداری کشور- بزرگ و کم جمعیت- عربستان از درآمد سرشار نفتی است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش کرده تا از قدرت مالی- ناشی از صدور روزانه بین هشت تا دوازده میلیون بشکه نفت- برای بسط نفوذ سیاسی و مذهبی خود در جهان اسلام استفاده نماید. از همین رو می توان جای پای دربار سعودی را در اکثر کشورهای اسلامی و در میان اکثر مجامع مسلمین مشاهده کرد. عربستان با استفاده از «جامع مدینه»- که کانون تربیت مبلغان وهابی است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علمیه قم» قرار داشته است. وهابی ها امروزه ده ها شبکه تلویزیونی، ده ها شبکه رادیویی، چندین نشریه، ده ها سایت الکترونیکی، بزرگترین چاپخانه کتاب و... را در اختیار دارند. در طول سی سال گذشته، مهمترین اهداف تبلیغی این «جامع وهابی» خنثی کردن اثرات انقلاب اسلامی در میان ملل مسلمان بوده است و در یک جمعبندی باید گفت علیرغم صرف میلیاردها دلار، میلیون ها ساعت وقت و چاپ هزاران کتاب و اعزام هزاران مبلغ، جریان وهابیت در مقابله با انقلاب اسلامی چندان موفقیتی نداشته است ولی به هرحال مانع تراشی وهابیت در مقابل انقلاب اسلامی در خارج از مرزها به وضوح دیده می شود.
2- سیستم سیاسی عربستان سعودی برخلاف آنچه تصور می شود، «لائیک» است به این معنا که پادشاه، ولیعهد و سایر شاهزادگان سعودی که بطور مطلقه بر مرکز و سیزده ایالت این کشور حکم می رانند، به احکام مذهبی پایبندی ندارند، انجام قمار، خوردن شراب و تماس با زنان خارج از ضوابط شرعی بطور گسترده و نسبتا علنی در این خاندان جریان دارد. البته قدرت در عربستان میان آل سعود و وهابیت به نوعی تقسیم شده است ولی علمای متعصب وهابی حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. این در حالی است که در موارد و مواقعی سران سعودی، سران وهابی را به تمکین واداشته اند به عنوان مثال در مورد روابط رسمی عربستان با آمریکا و روابط غیررسمی آنان با رژیم صهیونیستی، وهابی ها سکوت کرده اند و حال آن که در آموزه های وهابیت هرگونه همکاری با مسیحیت و یهود، کفر و جرم تلقی شده است. سیستم سیاسی عربستان از وهابیت به عنوان یک ابزار برای سرکوب مخالفان این خاندان و مخالفان مذهبی عربستان در خارج از مرزها استفاده می کند. در طول سی سال گذشته نمونه هایی از این استفاده در پاکستان، افغانستان، عراق، تاجیکستان، چچن، بوسنی هرزگوین و بعضی از مناطق ایران مشاهده گردیده است. جریان القاعده در طول ده تا پانزده سال گذشته به عنوان «بین الملل وهابی» عامل بسیاری از جنایات هولناک علیه اهل سنت و شیعیان در این کشورها بوده است. البته امروز جریان القاعده و وهابیت از سوی عموم مسلمانان به عنوان جریاناتی ضد اسلامی شناخته شده و از نفوذ آنان بشدت کاسته شده است.

ولیعهد فعلی عربستان که 85 سال سن دارد  و  در حال حاضر در بستر بیماری افتاده است. اختلافات جدی در خاندان آل سعود برای تصاحب پست فعلی وی شکل گرفته است.

امیر سلطان بن عبدالعزیز؛  ولیعهد فعلی عربستان که 85 سال سن دارد  و  در حال حاضر در بستر بیماری افتاده است. اختلافات جدی در خاندان آل سعود برای تصاحب پست فعلی وی شکل گرفته است.

3- خاندان آل سعود در طول صد سال گذشته بندرت شاهد تحولاتی بوده است چرا که همه افراد آل سعود بر حفظ «حاکمیت مطلقه» در خاندان خود اتفاق نظر کرده اند. در عین حال در درون این خاندان دو تیره قابل بازشناسی اند، تیره «سدیری» و تیره «نجدی» در طول یکصد و پنجاه سال گذشته، حکومت عمدتا در اختیار «نجدی ها» بوده است و در مواردی هم پادشاهی به سدیری ها رسیده است. از نظر فکری نجدی ها وابستگی بیشتری به تفکر وهابی داشته و از نوگرایی کمتری برخوردار بوده اند. ملک فهد و سایر برادران او که بعد از مرگ «عبدالعزیز بن عبدالرحمن»- در سال سی و دو شمسی- به ترتیب به قدرت رسیدند به تیره نجدی ها تعلق داشته اند. ملک عبدالله تنها فرزند عبدالعزیز است که به تیره سدیری ها تعلق دارد. عبدالله غیرمذهبی تر از برادران مقبور خود می باشد و تسلط علمای وهابی روی او به نسبت- قبلی ها- کمتر است. با مرگ ملک عبدالله دوران حکومت فرزندان عبدالعزیز به پایان و نوبت به نوادگان می رسد. هم اینک رقابت فراوانی در این خانواده بر سر جانشینی ملک عبدالله درگرفته است. پیش از این «شورای بیعت» که مسئول انتخاب پادشاه است، شاهزاده «سلطان»- از تیره نجدی ها- را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما او به دلیل مخالفت ملک عبدالله عملا نتوانست کاری انجام دهد و از این رو به بهانه بیماری در خارج از عربستان زندگی می کرد. در این دوران، فرزند او «بندر» با نفوذ در سیستم پلیس و دستگاه امنیتی عربستان کودتایی را علیه ملک عبدالله به راه انداخت که به نتیجه نرسید و به خروج بندر از عربستان انجامید. ملک عبدالله در این دوران با افزودن بر اختیارات شاهزاده «نایف» وزیر کشور علاقه خود را به جایگزین کردن او به جای «شاهزاده سلطان» ابراز کرد. نایف از تیره سدیری ها به حساب می آید و روابط فعالی با کشورهای عربی دارد اما در عین حال دارای شخصیتی منعطف و غیرقاطع می باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان هرچند به طور قانونی جانشین ملک عبدالله است ولی به دلیل بیماری لاعلاج و کهولت سن از حمایت فعلی اکثر اعضای خاندان برخوردار نیست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در یک دوره زمانی سی ساله ضربات سنگینی به خاندان زده و باید فرد جوانتری جایگزین شود. براین اساس سلطان که شانسی برای انتخاب ندارد درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جایگزین خود کند. بندر از حمایت وهابی ها و نیز آمریکایی ها، برخوردار است چرا که از نظر آنان شرایط منطقه اقتضا می کند که یک چهره قاطع امنیتی در عربستان به پادشاهی برسد کمااینکه آنان در مورد مصر هم روی انتخاب «عمر سلیمان» وزیر فعلی امنیت مصر به جای مبارک- در مقابل جمال مبارک و محمد البرادعی- تاکید دارند. اما بندر بن سلطان از یک سو در میان کشورهای عربی یک کودتاچی- کودتا علیه عبدالله و کودتا علیه بشار الاسد- به حساب می آید و از سوی دیگر اکثر خاندان آل سعود و اکثر اعضای «شورای بیعت»- که عبدالله آن را در سال هشتاد و پنج شمسی به عنوان ساز و کاری برای انتخاب پادشاه تاسیس کرد- از انتخاب وی حمایت نمی کنند. براین اساس علیرغم حمایت قاطع وهابی ها و آمریکا، به قدرت رسیدن بندر بعید به نظر می رسد و از آن طرف علیرغم آنکه نایف هم از سدیری هاست شانس بیشتری برای رسیدن به این سمت دارد.

4- به غیر از مسائل درون خانواده و افت شدید موقعیت آل سعود در عربستان، این کشور از تعارضات ملی و مذهبی هم شدیداً رنج می برد. نزدیک به هفت میلیون از جمعیت نوزده میلیونی عربستان- یعنی نزدیک سی وهفت درصد- را شیعیان تشکیل می دهند که در استان های شرقی و جنوبی این کشور سکونت دارند. رژیم عربستان سعودی از یک سو به دروغ مدعی است که جمعیت این کشور بیست و هفت میلیون نفر است و حال آن که آگاهان سیاسی در درون عربستان این عدد را حداکثر نوزده میلیون نفر می دانند. از سوی دیگر، این رژیم جمعیت غیرحنبلی عربستان- اعم از پیروان سایر مذاهب اسلامی و پیروان سایر ادیان ابراهیمی- را ده درصد جمعیت این کشور به حساب می آورد و حال آن که فقط شیعیان حدود سی و هفت درصد از جمعیت عربستان را به خود اختصاص داده اند. شیعیان سه استان جنوبی- عسیر، جیزان و نجران- که در مجاورت مرزهای شمالی یمن قرار دارند، اسماعیلی مذهبند و شیعیان مناطق شرقی این کشور- شامل شش استان- را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند. شیعیان در عربستان جمعیتی به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ریختگی وضعیت در ریاض و کاهش فشارهای مرکز می تواند آنان را به میدان بیاورد. این نکته ای است که آمریکا، وهابیت و خاندان آل سعود را بشدت نگران کرده است.

5- از منظر آمریکا، رژیم صهیونیستی و اکثر دولت های عربی، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترین انفجار اجتماعی را در جهان عرب و جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامی به وجود می آورد و این به روند پیدایی دولت های همخوان با بلوک مقاومت در خاورمیانه سرعت فراوانی داده و ریشه نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه می خشکاند. از این رو آنان با احتیاط فراوان هرگونه تحول در شبه جزیره را با دقت زیر نظر دارند ولی آیا این مراقبت تقدیر الهی را دگرگون می کند؟ پاسخ آن روشن است دلهره دستگاه نظامی و امنیتی آمریکا در حال انعقاد قراردادهای صد و بیست میلیارد دلاری تسلیحات به عربستان و... نشان می دهد که پاسخ منفی است.

نویسنده: سعدالله زارعی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ